روزانه نوشت

ساخت وبلاگ

رفتم پرب رو دیدم وسایلی هم که سفارش دادم ازش گرفتم وای که انقدر ذوق کردم انقدر ذوق کردم که حد و حساب نداره کل خستگی هام فشارهای کاریم از بین رفته از بس انرژی دارم واسه هفته ی بعدی که یک عالمه کار خوشکل دارم بکنم.. بعدش دوتایی تا میدون شاه و خیابون حافظ راه رفتیم کلی حرف زدیم باهم فرنی و شیره هم خریدیم خوردیم پرب خیلی خوش صحبت و خوبه باهاش احساس راحتی دارم فقط حیف که نشد دوتایی عکس بگیریم دیشب استوریشو خوندم ...راست میگه ها ماچند ساله باهم آشناشدیم و تو این سالها هربار اومده اصف و رفته من دیدمش و بازم یادمون نبوده باهم عکس دو نفره بندازیم شاید بهار دوباره بیاد دیگه این دفعه یادم نمیره عکس بگیریم...امروزم که پنجشنبه اس دفترو زودتر میبندم این هفته هم دفتر کلی حساب کتاب داشت همه هم از دم معوقه واقعا رو مخی رو مخی محض و اعصاب خوردی دیشب که رسما از شدت استرس و کار زیاد سردرد شدید گرفتم و به گریه افتادم ... ولی خب این هفته هم گذشت و تموم شد همه چی میگذره و موندنی نیست

رفتم یه کوچولو خرید کردم امروز ظهر برسم خونه میخوام پاستا آلفردو درست کنم واسه اولین بار :) آشپزی من معمولا خوب نیست ولی یه پاستا درست کردن فکر نمیکنم کار سختی باشه عصر هم میرم رویال دلم واسه کافه رویال تنگ شده یه چندتا کار کوچولوی دیگه هم اون سمت دارم که باید انجام بدم امروز و دیشب دو تا غزل گفتم یکیش رو صبحی گذاشتم استوری اینستام همه اومدن رپلی میزنن که قشنگه و خوبه... با اینکه بنظر خودم وزن و قافیه و عروض مشکل داره ولی برام مهم نیست خودم حس خوشی از گفتن شعر دارم هوای امروز افتابی ولی یخه ... و طبق معمول هم آلوده منتظر یه مشتری ام که قراره تا قبل از یک بیاد کاش زودتر بیاد تا بتونم زود ببندم برم حوصله موندن ندارم این هفته بیش از توانم کار کردم و بنظر خودم حقمه حتی همین الان ببندم برم با این وضعیت حقوق دادن ها و فشار کاری ...

علاقه ي انسان ها به توليدمثل...
ما را در سایت علاقه ي انسان ها به توليدمثل دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sedayesokoot96 بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 12:06